عشق؟

ساخت وبلاگ

سال ها گذشته و من تو رو فراموش کرده بودم وبلاگ عزیزم. اما امشب ذهنم سمتت اومد. کلی چیزای عجیب اتفاق افتاده. سلام. :) عشق؟...
ما را در سایت عشق؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : theclimb بازدید : 106 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 19:17

فشار زیادی رومه.

برای دانشگاه

واقعا انگار که افتاده باشم وسط جهنم.

انقدر اذیت میشم چون که از پسش برنمیام

چون اصن قوی نیستم تو این مباحث

 

 

عشق؟...
ما را در سایت عشق؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : theclimb بازدید : 233 تاريخ : چهارشنبه 12 دی 1397 ساعت: 4:41

یعنی تا این حد از مریضی نبودم تاحالا.

اصلا این چند روز نتونستم خودمو کنترل کنم و وقتی م ک خودمو کنترل نمیکنم خیلی وضع بدتر میشه بخاطر اینکه از خود متنفر تر میشم پس مریضی بدتر میشه.

مشکل اینه ک یه بُعدم از ترحم متنفره، و یه بعدم دلش میخواد ک درک بشه و کلا واسم سخته ک بخوام فرقشو پیدا کنم.

در حال حاضر هیچکسیو ندارم ک باهاش صحبت کنم بدون اینکه بترسم.

کلی کار ریخته سرم و متنفرم از اینک نمیتونم خودمو کنترل کنم.

نوشتن خیلی میاد سراغم ولی خب...نمیتونم بنویسم

عشق؟...
ما را در سایت عشق؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : theclimb بازدید : 215 تاريخ : چهارشنبه 12 دی 1397 ساعت: 4:41

آدماي خوب هميشه زودتر از بقيه ميرن،چون اين دنيا يه خوابه،اونا زودتر از ما از خواب بيدار ميشن،چون لياقتشو دارن و ما لياقت داشتن اونا رو براي مدت بيشتري نداريم!

عميقاً ناراحتم

عشق؟...
ما را در سایت عشق؟ دنبال می کنید

برچسب : ناراحتم, نویسنده : theclimb بازدید : 245 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 5:11

نمیخواستم برگردم که بنویسم... یعنی کلاً نمیخواستم به وبلاگ و وب و برنامه نویسی و کامپیوتر برگردم.فقط داشتم  با خودم فک میکردم یعنی این همون آینده ایه که من وقتی خیلی بچه بودم میخواستم همون آینده ایه که وقتی به دنیا اومدم خواستم. (همیشه فکر میکنم بچه ها از اول که به دنیا میان همه چیو میدونن و نمیتونن بگن بعد کم کم میتونن حرف بزنن اما کمتر دیگه میدونن تا وقتی که یه آدم بزرگ میشن.) داشتم با خودم میگفتم یعنی این واقعاً علاقه ی اصلیه زندگیه منه؟ و بعد تصمیم گرفتم به طور کامل کنارش بزارم. واقعا میگم... چون دیگه بدنم کشش نداره نمیتونه زیاد از اینجور لوازم استفاده کنه. و بعد حتی اینم فهمیدم که من واقع عشق؟...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : theclimb بازدید : 271 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 5:11

این شب است که کم کم خودش را به ما نشان میدهد. از بام تهران برایتان می نویسم.چراغ هایشان را می بینم. نفسی میکشم تا ذهنم برای فکر کردن به داستان هایتان آماده شود. نتمی دانم هرکداممان چه داستانی داریم چه دردی تحمل میکنیم آستانه ی تحملمان چقدر است. نمی دانم چطور روز را به پایان می رسانیم. می دانم ولی همه ی مان شب، بر میگردیم زیر همین چراغ ها. اصلاً آدم فکرش را که می کند یک لحظه تماما قلبش سرشار از خون های غمگین و ناراحت حقیقت می شود. حقیقت از اعماق قلبش به بدنش میرسد و همه ی تاثیر مزخرفش را می گذارد. حتی همین صدای مردی که این ساعت کار میکند هم، حقیقت را در صورتم می کوبد.هر بار که سعی در نوشتن حقیق عشق؟...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : theclimb بازدید : 255 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 5:11

15 آبان 90 شروع همه چی بوده.

 

 

عشق؟...
ما را در سایت عشق؟ دنبال می کنید

برچسب : وبلاگ,نویس, نویسنده : theclimb بازدید : 234 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 5:11

اینکه بخوام تولید محتوا کنم خوبه ها یعنی راحتم باهاش. ولی واقعاً احساس میکنم تو طراحی شدیداً تازه کارم و حتی نمیخوامم انجامش بدم.الان که دیگه دارم خفه میشم که نمیتونمم کاری بکنم اصلاً. دوتا پیج دارم که باید پست و فالووراش به حد قابل تحملی برسه. یک سایت دارم که باید خیلی زود اماده شه. یه وبلاگ دارم که باید ببرمش بالا. دارم میگم در استانه ی خفه شدنم و حتی باید کارگاهم برم که البته با کارگاه رفتن مشکلی ندارم چون یعنی وقت بیشتر گذروندن با مامان و بابا و به شدت ابن قضیه منو خوشحال می کنه *.* عشق؟...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق؟ دنبال می کنید

برچسب : دارم,میشم, نویسنده : theclimb بازدید : 228 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 5:11

راستی به شدت مریضم.

رفته بودم باشگاه چون باید تا مهر وزن کم کنم و نمیدونم اونجا کثیف بوده یا هرچی

مریض شدم و معده م غذا پس میزنه

سه روز هیچی نخورده بودم رفتم دکتر بهم دارو داد الان بهترم

اما بازم هر غذایی رو نمیتونم بخورم

تقریباً فقط دارم سیب زمینی آب پز میخورم چون بهم گفت فقط باید سیب زمینی آب پز یا مرغ آب پز یا برنج یا عرق نعنا و اینا بخوری.

انشالله که تا مهر 10کیلو کم کردم

عشق؟...
ما را در سایت عشق؟ دنبال می کنید

برچسب : مریضم,کیلو,کاهش, نویسنده : theclimb بازدید : 238 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 5:11

چن شب پیش نشستم پستای قدیمی رو خوندم و به این نتیجه رسیدم که چقدر کور و احمق بودم و خوشبختیای زندگیمو نمی دیدم. و البته تلاش هام برای نوشتن چقدر افتضاح و غیر واقعی بوده مثل یک سری متن ها درباره ی گرایش ادما که به خاطر یه فن فیکشن نوشته بودم یا یه متن بود که برای یه ترنس و مادرش نوشته بودم

چقدر تو همچین جَو ها بودیم وقتی تینیجر بودیم و چقدر الان زندگی رو می بینم و متوجه ایم که اصلا فرقی نداره آدما چی باشن اونا به هرحال قوی و آدمن و از پس همه چی تو زندگیشون بر میان

عشق؟...
ما را در سایت عشق؟ دنبال می کنید

برچسب : پستای,قدیمی, نویسنده : theclimb بازدید : 235 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 5:11